آدرينا يعني عشق مامان و بابا

...

دیشب از ساعت ٨ خوابیدی تا ٩ وقتی بیدار شدی شارژ شارژ .... قرار بود برامون میهمان بیاد البته ساعت ١٠ به بعد تشریف آوردند ........... میهمانها یک بچه کوچولو داشتند که بسیار شیطون بود شما هم از لحظه ای که آنها تشریف آوردند انگار که فندک زیرتان روشن شد ١٨٠ درجه شیطون تر شده بودی ......... اون یک جیغ تو سه جیع در حال روانی شدن بودم .........   ...

به مدت یک هفته همه دوستان عزیر     خداحافظ من و مخمل طلایم و       بابایی اش داریم به سفر می رویم ...

        ...

          ...

...

سفر با آدرنیا یعنی عشق و حال .............. دختر عزیزم خوش سفر ترین فرد گروه و چهره شیرین هفته انتخاب شد ............. اصلاً حتی یکبار هم مامان و باباش را اذیت نکرد فقط توی پرواز کمی اذیت شد ............   حالا دلم می خواهد همه اش با هات برم سفر .............. الان چون یک هفته باهات بودم دیگه نمی توانم دوریت را تحمل کنم و امروز که شنبه و اولین روز کاری بعد از یک هفته است دارم بال بال می زنم . این هم یک عکس از آدرینا بانوی عزیز   ...

سلام  خاله ويداي عزيز اين عكس را به مامانم گفتم بزاره توي وبلاگم كه تو حال كني من اصلاً شيطان نيستم فقط اگه مامان و بابام يك دقيقه ولم كننن ديوار راست را مي رم بالا.......... اين هم چند تا عكس براي تو .............                  ...

تو هشت ماه بيشتر نداشتي كه همراه من و بابا و عمه شقايق + عمو امير + زنعمو شيما  + خاله مهشيد رفتيم دبي .... خيلي خوش گذشت اما چه اشتباهي كرديم تو را برديم صحرا حالا كه مدتها گذشته اما هر موقع ياد اون لحظه مي افتم دلم مي خواهد بميرم اين مطلب را نوشتم براي همه مادرها و پدرهاي عزيز كه اگر روزي تشريف برديد دبي به هيچ وجه بچه ها را به صحرا نبريد چون بسيار خطرناكه و ممكنه خدايي نكرده حالشون بد بشه .   خدا خيلي به ما رحم كرد خيلي خيلي چون به محض اينكه ديديم آدرينا حالش بد شده سريع به راننده گفتيم آرام بره ولي خيلي بد بود خيلي ......... ...

الان ساعت ٣ بعداز ظهر است و من هنوز سر کار هستم و دلم حسابی     برات تنگ شده اما چاره ای جز تحمل نیست که نیست .     I Missed You   Sooooooooooooooooooooooooo   ...